۱- باز هم درگیری ما با بعل زبوب، سیمونه. با کلاشها. قلدرهایی در قامت مهرههای از پیش تعریف شده توسط ارباب. جاشویی که حالا ناخدا شده، ولی لنگر روی بازو و جاکشی سابقش به گوشت و پوستش مانده.
۲- خرسندیم که بارسا این چند بازی گذشته را جدی گرفته. نمیدانیم که آیا اثر اعتماد به یک ترکیب است یا توپ و تشر. یکی نوشته بود که مسی حالا شده هم رهبر اکستر و هم توپگیر و هم گلزن و هم بازیساز و خلاصه همه چیز تیم. گفته شده که پپ با او حرف زده و آرامش کرده و خواسته که به حرف لوییز انریکه گوش کند. والله اعلم. ما چیزی را که میبینیم دوست داریم.
۳- سوارز، باید از الفبا شروع کند. از استپ کردن هم نه، از راه رفتن. از حفظ تعادل روی چمن. از مفهوم گل و رد کردن توپ از خط سفید، به گونهای که این ابژه سفیدرنگ کروی از فضای بین هر سه تیر دروازه رد شود. آههای هفتهمان را میگذاریم برای یک شب و سر بازی بارسا همهشان را میکشیم.
۴- داوری هم قصهای شده. مینیونهای مادریدی دو بار توپ را با دست گرفتند و بارساییها برایش دو کارت زرد میگیرند. آخرش هم بوسکتس فیلم بازی میکند و مسی به لطف ایزد منان بالاخره گل میزند. داور به بازی رید، کم و بیش.
۵- پایه بازی آتلتی، امید به تک گل دقیقه آخر بازی برگشت است. حالا که مجبور است در برگشت از دقیقه اول حمله کند، شاید بازی بهتری ببینیم. خودمان امشب حسابی خسته بودیم و این نکبت هم صفرا فزود. ولیکن میخواهیم دوباره با تیممان کمی آشتی کنیم.
via Facebook
January 21, 2015 at 11:57PM
Advertisements
پاسخی بگذارید